گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:بندهٔ دل شوم که او، خون فراغ می‌خورد خدمت درد می‌کند، نعمت داغ می‌خورد

❈۱❈
بندهٔ دل شوم که او، خون فراغ می‌خورد خدمت درد می‌کند، نعمت داغ می‌خورد
طوبی و خلد عافیت، می‌نخرم به مشت خس زان که تَذَروِ این چمن، طمعهٔ زاغ می‌خورد
❈۲❈
از چمنی نمی‌برد، نعمت برگزیده را آن که وظیفهٔ ثمر، از همه باغ می‌خورد
بی‌ادبی است موسی‌ام، ره بدهی به طور خود کو لب شعله می‌گزد، شمع و چراغ می‌خورد
❈۳❈
این چمن محبت است، الحذر ای بهشتیان بوی گل بهشت ما، مغز دماغ می‌خورد
عرفی تشنه را ز من، مژده که گر نایستد آب حیات از کف، خضر سراغ می‌خورد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۶۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

رسته
2012-05-05T08:14:14
متن غزل ار روی نسخۀ انصاری:بندهٔ دل شوم که او خون فراغ می خوردخدمت درد می کند، نعمت داغ می خوردطوبی خلد عافیت، می نخرم به مشت خسزان که تذرو این چمن، طمعهٔ زاغ می خورداز چمنی نمی برد، میوۀ برگزیده ایآن که وظیفهٔ ثمر، از همه باغ می خورداین چمن محبت است، الحذر ای بهشتیانبوی گل بهشت ما، مغز دماغ می خوردبی ادب است موسی ام، ره مدهش به طور عشقکو لب شعله می گزد، خون چراغ می خوردمی نخورد کباب هم، آن که به ذوق آرزوکاسۀ زهر می کشد، سینۀ داغ می خوردعرفی تشنه را ز من، مژده که گر یه ایستدآب حیات از کف خضر سراغ می خورد
پیرایه یغمایی
2011-03-22T05:16:55
نادرست: طوبی و خلد عافیت، می نخرم به مشت خسزان که تذرو این چمن، طمعهٔ زاغ می خورددرست: طوبی ِ خلد عافیت، می نخرم به نیم جو زان که تذرو این چمن، طمعه ی زاغ می خوردمن شخصا ً فکر می کنم به یقین بسیار کلمه ی (طوبی) هم باید (طوطی) باشد چرا که بعد از آن نام دو مرغ دیگر می آید و مقایسه ای میان آنهاست. اما در سه نسخه ای که در دست دارم(دو خطی و یک چاپی) هر سه واژه ی مورد نظر (طوبی) بود
پیرایه یغمایی
2011-03-22T05:19:13
نادرستاز چمنی نمی برد، نعمت برگزیده راآن که وظیفهٔ ثمر، از همه باغ می خورددرست:از چمنی نمی برد، میوه ی برگزیده ای آن که وظیفه ی ثمر، از همه باغ می خورد
پیرایه یغمایی
2011-03-22T05:20:44
نادرست:بی ادبی است موسی ام، ره بدهی به طور خودکو لب شعله می گزد، شمع و چراغ می خورددرست: بی ادبی است موسی ام، ره مدهش به طور خودکاو لب شعله می گزد، شمع و چراغ می خورد
پیرایه یغمایی
2011-03-22T05:24:00
نادرست:عرفی تشنه را ز من، مژده که گر نایستدآب حیات از کف، خضر سراغ می خورددرست: عرفی تشنه را ز من، مژده که گر نایستدآب حیات از لب ِ خضر سراغ می خورد اگرچه واژه ی (کف) از نظر معنایی زیباتر است، اما در سه نسخه ای که من دارم (لب) نوشته شده و (لب ِ خضر) است ؛ با کسره ی اضافه ، نه ویرگول مکث