گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:شب تا سحر کنم عجز، تا بوسم آستان را آخر سپارشی کن، بی درد پاسبان را

❈۱❈
شب تا سحر کنم عجز، تا بوسم آستان را آخر سپارشی کن، بی درد پاسبان را
کین را به مهر مفروش ای عشق دوست دشمن زین بهترک فرا گیر یاران خرده دان را
❈۲❈
تا کی فروشم آخر بی سود گوهر مهر هر چند گفته باشم من دوستم زیان را
من بلبل بهشتم اما درین گلستان در روز بد نهادم بنیاد آشیان را
❈۳❈
پروای کشتنم نیست اما به موسم گل آب و هوای گلشن آتش کند جهان را
بشنو ترانه ی عشق ای بلبل بلاغت بیدار ساز گوشت در خواب کن زبان را
❈۴❈
عشقم ببست و افکند در پیش درد و محنت سلطان شکار لاغر بخشد ملازمان را
عرفی نکرد صیدی در دشت معرفت لیک بنشاند پر به ناوک، بر بسته زه کمان را

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

منصور محمدزاده
2010-11-11T01:02:48
خواهشمند است موارد زیر را اصلاح فرمایید:نادرست:شب تا سحر کنم غجز، تا بوسم آستان راآخر سپارشی کن، بی درد پاسبان رادرست:شب تا سحر کنم عجز، تا بوسم آستان راآخر سپارشی کن، بی درد پاسبان را
یکی بودم
2018-11-23T14:32:15
آخ آخ که حیف بود این شاعر فوق العاده است, اگه تو 36 سالگی فوت نمیشد شیرازی ها مثلث شعر پارسی بودن