گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:دل ما را به فسون جادوی بابل نبرد هر که از بهر وفا جان ندهد دل نبرد

❈۱❈
دل ما را به فسون جادوی بابل نبرد هر که از بهر وفا جان ندهد دل نبرد
کی کسی رنگ وفا می طلبد، ور نه به حشر دست ما آب رخ دامن قاتل نبرد
❈۲❈
بیخودی راه نماید به تو مجنون تو را هرگز از بانگ جرس راه به محمل نبرد
بحر غم جمله کنار است که از خود گذری زورق اهل فنا منت ساحل نبرد
❈۳❈
هر که اندیشه ی او چشمه ی کوثر نشود پی به شیرینی آن شکل شمایل نبرد
دم شمشیر بود رهگذر عشق، ولی هر که این ره نرود پی به در دل نبرد
❈۴❈
عازم هیچ غم آباد نگردد غم دوست که مرا دست در آغوش حمایل نبرد
همه عدل است چرا برمن عاقل دگری عقل کل راه به این نکته ی مشکل نبرد
❈۵❈
سینه خالی مکن از درد که مرد ره عشق که سبکسار شود بار به منزل نبرد
عرفی آن شمع در آورد به محفل، کو را خجلت جلوه ی خورشید به محفل نبرد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۱۷۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

شهرزاد چنگلوایی
2014-04-02T19:09:29
با توجه به قافیه و مضمون٬ به نظر می‌رسد که جای «جان» و «دل» در مصرع دوم باید جا‌بجا شود---پاسخ: طبق فرموده «هر که از بهر وفا دل ندهد جان نبرد» با «هر که از بهر وفا جان ندهد دل نبرد» جایگزین شد.