عرفی:چند بی بهره شود دیدهٔ گریانی؛ چند؟ زلف جمع آر که جمعند پریشانی چند
❈۱❈
چند بی بهره شود دیدهٔ گریانی؛ چند؟
زلف جمع آر که جمعند پریشانی چند
گلرخان محنت نایافت بیابند مگر
یک نفس چاک ببینند گریبانی چند
❈۲❈
آن که آماده کند پردهٔ نا کرده گناه
کی در او پرده ای از کرده پشیمانی چند
کبرای تو، بر آنم، که نیارد به نظر
مستی آلوده به آلایش دامانی چند
❈۳❈
عرفی افسانهٔ ما گوش کنان حلقه زدند
خوان بیارآی، که جمع آمده مهمانی چند
کامنت ها