عرفی:تا چند به زنجیر خرد بند توان بود بی مستی و آشوب جنون چند توان بود
❈۱❈
تا چند به زنجیر خرد بند توان بود
بی مستی و آشوب جنون چند توان بود
جامی بکشم، تا به کی از اهل خرابات
شرمنده ز نشکستن سوگند توان بود
❈۲❈
بی رنگی و دیوانگئی پیش بگیریم
تا چند خود آرای و خردمند توان بود
در ننگ فرورفتم و زین راحت و آرام
دردی نه، بلایی نه، چنین چند توان بود
❈۳❈
گر مژدهٔ الماس دما دم برسانند
صد سال به یک زخم تو خرسند توان بود
یعقوب مده دل به جگر گوشهٔ مردم
تا چند اسیر غم فرزند توان بود
کامنت ها