گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:شبی که در قدم وصل یار می‌گذرد به ذوق گریهٔ بی‌اختیار می‌گذرد

❈۱❈
شبی که در قدم وصل یار می‌گذرد به ذوق گریهٔ بی‌اختیار می‌گذرد
کسی که محرم درد من است می‌داند که دیده بی‌نم و آب در کنار می‌گذرد
❈۲❈
مخواب در دل شب‌ها که موج قافله‌ای‌ست که از کسی که به شب‌های تار می‌گذرد
به هرکه عرضه کنم درد خویش، می‌بینم که غرقه‌ام من و او در کنار می‌گذرد
❈۳❈
صلای فرصت و برهان نیستی بر لب پیاله در کف و صرف خمار می‌گذرد
شکاریان طلب نقش پای صید کنند تو مست خوابی و هردم شکار می‌گذرد
❈۴❈
دلم به کوی تو با صدهزار نومیدی به این خوش است که امیدوار می‌گذرد
دم جدایی دشمن رواست آفت جان چنان نمود که یاری ز یار می‌گذرد
❈۵❈
ز شأن مطلب و شوق زبون من پیداست که فرصتم به همین خارخار می‌گذرد
در آن مقام که عرفی ز دل گذشت و هنوز گهی که می‌گذرد اشکبار می‌گذرد

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۴۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها