گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:هوشم به نگاهی برد، جانانه چنین باید یک جرعه خرابم کرد، پیمانه چنین باید

❈۱❈
هوشم به نگاهی برد، جانانه چنین باید یک جرعه خرابم کرد، پیمانه چنین باید
تا کرد بنا عشقت، افسانهٔ هجران را در خواب فنا رفتم، افسانه چنین باید
❈۲❈
از بس که غبار غم، از سینه بشد رُفته تا زانوی دل گرد است، این خانه چنین باید
بیگانه به دور من، رخساره کند پنهان رنجش نتوان کردن، بیگانه چنین باید
❈۳❈
نادیده جمال او، مهرش ز دلم سر زد ناکاشته می روید، این دانه چنین باید
می بینم و می جویم، می چینم و می ریزم می خندم و می گریم، دیوانه چنین باید
❈۴❈
در خون، جگرعرفی، می غلتد و می سوزد در آتش خود رقصد، پروانه چنین باید

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۳۵۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

شقایق
2017-12-16T20:52:37
از بس که غبار غم از سینه "نشد"رفته،تا زانوی دل گرد است
Ben Omar
2018-04-15T11:49:09
به نظر من هم شقایق درست میگویداز بس که غبار غم از سینه نشد - درست استاگر غبار غم از سینه رفته بشه که دیگر دردی نیست و نقلی نداردزمانی که غبار غم رفته نمیشود - گرد غم تا زانوی دل بالا میاد.