عرفی:آن که در راه طلب ماند و پایی نکشد گو سر رشته رها کن که به جایی نکشد
❈۱❈
آن که در راه طلب ماند و پایی نکشد
گو سر رشته رها کن که به جایی نکشد
من خود از تربیت دل نکشم دست، ولی
ترسم این آئینه کارش به صفایی نکشد
❈۲❈
آخر انصاف بده تا به کی از دست تهی
نگشاید کمری، بند قبایی نکشد
نکتهٔ عشق کجا، حوصلهٔ عقل کجا
تحفهٔ شاه کسی پیش گدایی نکشد
❈۳❈
هر که گردی نفشاند ز رخ همسفران
سعی او در ره مقصود به جایی نکشد
سرکشی عادت ما نیست بگویید که عشق
لشکر برق به تسخیر گیایی نکشد
❈۴❈
عرفی از نغمهٔ ناهید لب ناله مبند
ناله تا هست مرا دل به نوایی نکشد
کامنت ها