عرفی:مُردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز نور می بارد ز نخل وادی ایمن هنوز
❈۱❈
مُردم و دارد جمال او دلم روشن هنوز
نور می بارد ز نخل وادی ایمن هنوز
بوی پیراهن دماغ پیر کنعان می گزد
ور نه باد مصر دارد بوی پیراهن هنوز
❈۲❈
بس که دوش از دود دل کاشانه را پر کرده ام
خاک گشت و روشنایی نیست در گلخن هنوز
بعد مردن بین که از صبح ازل معشوق و عشق
رو به هم تازند، نی دست است و نی دامن هنوز
❈۳❈
در بهاران می وزد باد نشاط و دهر را
یک گلی زین باغ نشکفته است در گلشن هنوز
حرف مسندگاه جم، عرفی، میاور بر زبان
با چنان مستی که می داند ره گلخن هنوز
کامنت ها