گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:از بس که بود جان، دم رفتن نگرانش هر گام اجل می کشد از رحم عنانش

❈۱❈
از بس که بود جان، دم رفتن نگرانش هر گام اجل می کشد از رحم عنانش
این بخت که افسانهٔ عشق تو شنیدست در شور قیامت بود این خواب گرانش
❈۲❈
دل مسند شاهی است که صد دلبر کنعان در مملکت حسن بود دست نشانش
زحمت مکش ای خضر که از بیم ملامت الماس بسایند به لب تشنه لبانش
❈۳❈
در سینهٔ مخمور وصالت نتوان یافت زخمی که ز خمیازه توان بست دهانش
فریاد که هر غم که رسد بر در هستی جان های شهیدان تو گیرند عنانش
❈۴❈
عرفی لب غماز چه بندی که بود عشق رازی که به گفتن نتوان کرد عیانش

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۰۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها