گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:باز به میدان ما، فوج بلا بسته صف پای فلک در میان، رسم امان بر طرف

❈۱❈
باز به میدان ما، فوج بلا بسته صف پای فلک در میان، رسم امان بر طرف
خرقه شکافان شوق، بی دف و نی در سماع حله فشانان شید، تابع قانون و دف
❈۲❈
جان قدیم اشتها، مانده همان ناشتا وین تن حادث غذا، معدن آب و علف
چیدم و دیدم تمام، آبی و تابی نداشت میوهٔ این چارباغ، گوهر این نه صدف
❈۳❈
گفتی ام ای خود فروش، خود چه متاعی، بگو گر نخری شبچراغ، ور نه فروشی خزف
بشنو و بو کن اگر، گوشی و مغزیت هست زمزمهٔ لوکشف، لخلخهٔ من عرف
❈۴❈
عرفی اگر ره روی، دوری منزل مبین رو که مدد می کند همت شاه نجف

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۱۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

محدث
2015-10-11T04:12:44
این غزل از خاقانی است که در دیوان عرفی چاپ آقای جواهری امده است. هم نسخه های قدیمی به این شهادت می دهد و هم سبک غزل سبک خاقانی است. عرفی به احتمال قوی به سبب عشق زیادی که به نجف داشته این شعر خاقانی را در گوشه ای برای خودش نوشته و نام خودش را تفننا در آن داخل کرده بعد از فوتش که دیوان وی را جمع کرده اند جامع دیوان تشخیص نداده که این شهر از عرفی نیست.