گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:کسی کو دلگشا ماند، دلش چون سنگ می بینم از آن در خوشدلی هم، خویش را دلتنگ می بینم

❈۱❈
کسی کو دلگشا ماند، دلش چون سنگ می بینم از آن در خوشدلی هم، خویش را دلتنگ می بینم
به راه عشق هر کس کوششی دارد به غیر من که دایم چند و چون در منزل و فرسنگ می بینم
ندانم کاین پریشان دل چه می خواهد ز جان خود
مدام این شیشه را در گفت و گو با سنگ می بینم
❈۲❈
همین غم ها به عهد جهل بود اما نمی دیدم همان شد کان جفا از دانش و فرهنگ می بینم
تو حق می بینی و من هم ای حکیم، این جنگ بی سود است
تو خاصیت ز گوهر بینی و من رنگ می بینم
نقاب از چهره تا افکنده ای، خورشید تابانم ز شرم بی نقابی با قضا در جنگ می بینم
❈۳❈
نمی دانم که عرفی را چه معنی می خلد در دل که بازش های های گریه هر آهنگ می بینم

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۴۷۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها