گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:من صید غم عشوه نمایی که تو باشی بیمار به امید دوایی که تو باشی

❈۱❈
من صید غم عشوه نمایی که تو باشی بیمار به امید دوایی که تو باشی
لطفی به کسان گر نکند عیب بگیرند غارت زدهٔ مهر و وفایی که تو باشی
❈۲❈
مردم همه جویند نشاط و طرب و عیش من فتنه و آشوب بلایی که تو باشی
ای بخت ز شاهی به گدایی نرسیدیم در سایهٔ میمون همایی که تو باشی
❈۳❈
از بس که ملایک به تماشای تو جمعند اندیشه نگنجد به سرایی که تو باشی
خورشید به گرد سر هر ذره بگردد آن جا که خیال تو و جایی که تو باشی
❈۴❈
عرفی چه کند گر به ضیافت بردش وصل با نعمت دیدار گدایی که تو باشی

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۵۵۹

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها