عرفی:امشب که به سر شراب داری مشکن دل ما که تاب داری
❈۱❈
امشب که به سر شراب داری
مشکن دل ما که تاب داری
تقصیر نکرده در هلاکم
با غمزه چرا عتاب داری
❈۲❈
آشوب قیامتش غباریست
این فتنه که در رکاب داری
در دعوی فتنه گاه مستی
صد عربده با شراب داری
❈۳❈
گر لذت ناوک تو این است
وز خون ملک ثواب داری
داری به دلم نگاه گرمی
گویا هوس کباب داری
❈۴❈
در سینهٔ گرم هر که بینم
آتشکدهٔ خراب داری
عرفی دل خود به باد دادی
گر غم طلبد، جواب داری؟
کامنت ها