عرفی:سبک بران چو از این بیقرار میگذری که گر عنان بکشی شرمسار میگذری
❈۱❈
سبک بران چو از این بیقرار میگذری
که گر عنان بکشی شرمسار میگذری
به یاد نوش همه شعلههای دوزخ عشق
زبانهایست که از یک شرار میگذری
❈۲❈
ز حال دل خبرم ده که داغتر شویام
وگر نه کی تو ز کس شرمسار میگذری
مرو به تاب که داری، گذر به خاطر من
خدا گواست که بیاختیار میگذری
❈۳❈
چو راه عشق نبردی، به راه عقل باز بگرد
که بر صحیفهٔ تقویم پار میگذری
به سادگی تو رحم آیدم در این بازار
که تنگدستی و امیدوار میگذری
❈۴❈
علامتی به از این نیست آشنایی
که خشمگین و سراسیمهوار میگذری
خبر ز همت خویشم کن آن زمان عرفی
که از پیالهٔ من در خمار میگذری
کامنت ها