گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:می مغانه که از درد شور و شر صاف است به محتسب ندهی قطره ای که اسراف است

❈۱❈
می مغانه که از درد شور و شر صاف است به محتسب ندهی قطره ای که اسراف است
امام شهر ز سرجوش خمر نپرهیزد نزاع بر سر ته شیشه های ناصاف است
❈۲❈
مذمت می و مطرب ز گمرهی چه عجب که شیوه دانی شهدش بهین اوصاف است
لباس صورت اگر واژگون کنیم، بیند که خرقه ی پشمین جامه ی طلا باف است
❈۳❈
خیال مغبچه ای می برم که غمزه ی او بلای صومعه داران قاف تا قاف است
گرفتم آن که بهشتم دهند بی طاعت قبول کردن و رفتن نه شرط انصاف است
❈۴❈
اگر به صحبت عرفی به سهو بنشینی به گوش پنبه فرو کن که سر به سر لاف است

فایل صوتی غزلیات غزل شمارهٔ ۶۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

سعید سلطانی
2015-04-20T16:30:22
البته من نسخه ی دقیقی از جناب عرفی ندارم ،اما فکر می کنم با توجه به وزن در بیت دوم مصرع اول کلمه ی ((خمر)) باید ((خُم)) نوشته بشه. همچنین مصرع اول بیت چهارم ((کنیم)) باید با ((کنی)) جایگزین بشه ...