عرفی:اندوه هجر پیشه و شادی من است جویای آفتابم و شب هادی من است
❈۱❈
اندوه هجر پیشه و شادی من است
جویای آفتابم و شب هادی من است
زود آ ، که توتیا شود، این بیستون هجر
زین سان که زیر تیشه ی فرهادی من است
❈۲❈
تا خوانده ام که هیچ گره بی گشاد نیست
تلخی فروش هجر تو قنادی من است
خضرم به چشم خوانده و ترسم خجل شود
این خاک چشمه خیز که در وادی من است
❈۳❈
آزادگی نه کام شناسای بندگی است
نشو و نمای بندگی، آزادی من است
طغیان شوق بین که کجا زد به کشتنم
اندوه را که فخر به همزادی من است
❈۴❈
بلبل سرشت را غزل شوق بی نواست
عرفی تو گوش باش که این وادی من است
کامنت ها