عرفی:دنیا طویله ایست پر از جنس چارپای کابادی و خرابی آن جسته جسته است
❈۱❈
دنیا طویله ایست پر از جنس چارپای
کابادی و خرابی آن جسته جسته است
آبادیش عمارت بر باد رفته ای
ویرانیش عماری درهم شکسته است
❈۲❈
از عرعر خران وی اسبان رمیده اند
وز تیز استران شتر از خواب جسته است
این آب و نان و اطلس دیبا و ناز و نوش
جل های فاخر و علف دسته دسته است
❈۳❈
گردنکشی که کف بلبل آورده از غضب
سرمست اشتری است مهارش گسسته است
وآنکس که هرزه گرد و پریشان علف بود
خود بارکش خری است که از بند رسته است
❈۴❈
وآنکس که پای بسته راه و روش فتاد
اسبی است کز اصالت خود پای بسته است
گر ناگه آدمی ز خری زاده در میان
یا کشته گشته یا ز لگدپا شکسته است
❈۵❈
گفتم که آدمی ز خری زاید ای حکیم
این نکته حل کنم که دلت تنگ و خسته است
در ملک مردمی نسب روح معتبر
عقل این حسب ز زادن جسمی نجسته است
❈۶❈
در معنی از طبیعت گل رسته شاخ گل
از روی صورت ارچه هم از خاک رسته است
بس آن سفالگر که بزاد از گهر فروش
واز دوده سفال فروشان، برسته است
❈۷❈
وآن جوهری که زاده ز صلب سفالگر
از دودمان جوهریان خجسته است
وآن هم که گفتم آدمی آزارکش فتاد
کز هر کسیش گرد، بدل برنشسته است
❈۸❈
آنرا از این خران رسد آفت که چون خران
معنی چو صورتش بجهان باز بسته است
آن کو قرین عالم معنی است : صورتش
در هر دو کون نقش مرادش نشسته است
کامنت ها