عرفی:منم عرفی امروز کز کشت طبعم بود خرمن افشان کف خوشه چینان
❈۱❈
منم عرفی امروز کز کشت طبعم
بود خرمن افشان کف خوشه چینان
دلی دارم از جنس یکتایی خود
بوحدت فروشی چو عزلت گزینان
❈۲❈
دلی دارم از آب و رنگ طبیعت
گل افشان تر از چهره مه جبینان
دلی دارم از عشوه های معانی
برشته تراز حسن صحرانشینان
❈۳❈
دلی تیره دارم ز دونان کودن
پر ازداغ چون دامن لاله چینان
گروهی بصورت صبیح و بمعنی
تنگ روشنایی چوصبح حزینان
❈۴❈
چه گلها بچینند از باغ طبعم
بکوتاه دستی دراز آستینان
ولی دعویم کس مسلم ندارد
چو مستوری عشوه نازنینان
❈۵❈
زجذب طبیعت باوج معانی
برآورده ام چشم کوتاه بینان
بآلودگان جرعه می ، فشانم
بتلخی نفرین پاکیزه دینان
❈۶❈
بافعی دمان نامه ای می نویسم
منقش بمهر زمرد نگینان
فشاندم ، نوشتم ، نه بیهوده گفتم
که آنان کدام وکیانند اینان
کامنت ها