عرفی:دید یکی باشه دراج قوت تافتن و بافتن عنکبوت
❈۱❈
دید یکی باشه دراج قوت
تافتن و بافتن عنکبوت
ریخت ببافند گیش زهر خند
کی هوس اندیشه کوته کمند
❈۲❈
شربت دل ریزی و خون جگر
تا مگسی را بربائی مگر
حیف که سرمایه این پود و تار
از تو بود دام مگس را بکار
❈۳❈
دام چنین صید نیرزد بهیچ
پیش بر آن رشته تنیدن مپیچ
طعنه زنان چون خذف هرزه سفت
دام طرازنده بجوشید و گفت
❈۴❈
رشته این دام تنیدن خطاست
صید تو معلوم که چندش بهاست
آنکه بود جذب کمندش بلند
نیست غم ار گوتهش افتد کمند
❈۵❈
خود ثمر کوتهی آنجا نرست
کوتهی ار هست بر باع تست
این دم سرد از جگرم دور کن
شرمی از این جنبش منصور کن
❈۶❈
دام من آنست که در راف غار
کرد رسول عربی را شکار
باز آلهیش در آمد بقید
طوطی باغ قدمش بود صید
❈۷❈
نغمه طرازنده بستان دوست
طایر سر حلقه مرغان دوست
سایه نیفکنده بر این چار باغ
سایه فکن بر یر طاووس زاغ
❈۸❈
دام چنین صید مگس گیر نیست
ور فتدش داخل نخجیر نیست
دام من آنست که طاووس جان
در کنفش داشته است آشیان
❈۹❈
عرفی اگر دام تر صید نیست
حیف برآن است که برقید نیست
بسته این دام کلید مراد
رشته بندش گره بی گشاد
❈۱۰❈
بسته او گر زغن وگر تذرو
خرم و آزاد بر آید چو سرو
سرو که آزادیش آمد به کف
خوانده ز مکتوب حزن لاتخف
کامنت ها