عرفی:بنام آنکه بار دل گران کرد دعا را محرم راز نهان کرد
❈۱❈
بنام آنکه بار دل گران کرد
دعا را محرم راز نهان کرد
دعائی کافکند در سینه ها فرش
بیک جنبش پرداز سینه تا عرش
❈۲❈
هر آن مطلب که در عالم نگنجید
بیک لفظ دعا گنجاند و بخشید
لب ما را دعای شه در آموخت
بجیب هر دعا صد مدعا دوخت
❈۳❈
چو باز آمد زتوحید خداوند
دعا را با تعرض داد پیوند
که گوش شاه با پیغام ما باد
لبش آماده الزام ما باد
❈۴❈
صلاح کار بادش نازشاهی
مبادش خار خار عذر خواهی
مبادا نادم از اندیشه خام
جوابی زود هادش وقت الزام
❈۵❈
دبستانش تهی باد از بد اندیش
میاموزاد بدعهد جز از پیش
دو روزه درویش دایم مبادا
نگاهش پیش از این صایم مبادا
❈۶❈
مگیرد آتش نازش بهر خام
مبادا صیدا ورا رخنه در دام
لبش خامش مبادا از جوابم
دل شوقش نگیرد از نقابم
❈۷❈
شبش محتاج شمع کس مبادا
شراب طاقتش نارس مبادا
گل آزار کم چیناد از عشق
همه آسودگی بنیاد از عشق
❈۸❈
دلش خوش باد تا بیما نشیند
شکرزا باد تا تلخی نه بیند
ندیم بزم گاهش رزم گوباد
رموزش جملگی بد عهد او باد
❈۹❈
شبستانش مبادا بیچراغم
مبادا گم خیالش از دماغم
نبیناد آفت دندان لب او
مبادا کامران هم مطلب او
❈۱۰❈
اگر با درد ما خوش نیست باری
دلش خالی مباد از درد یاری
زشیرین گر بصد جان وا خرد دل
کم از شیرین مبادا نکش برد دل
❈۱۱❈
بداندیشیش اسیر نیش ما باد
نکو خواهش صلاح اندیش ما باد
دعای ما که شهد زهر ناکست
قبولش بادا گر چه قهر ناکست
❈۱۲❈
صلاح خویش در تلخی مبیناد
ز شیرین تلخ گویی بگذر ای باد
که راز ما بمکتوب آشنا نیست
بدو پیغام ما غیر از دعا نیست
❈۱۳❈
چون این مکتوب سر درگم بر آراست
به پیش نامه بر افکند و برخاست
کامنت ها