عرفی:کسی کو دلگشا ماند دلش چون سنگ میبینم از آن در خوشدلی هم خویش را دلتنگ میبینم
❈۱❈
کسی کو دلگشا ماند دلش چون سنگ میبینم
از آن در خوشدلی هم خویش را دلتنگ میبینم
به راه عشق هرکس کوشش دارد به غیر از من
که دائم چند و چون در منزل و فرسنگ میبینم
ندانم کین پریشان دل چه میخواهد ز جان خود
مدام این شیشه را در گفتوگو با سنگ میبینم
مدام این شیشه را در گفتوگو با سنگ میبینم
❈۲❈
همین غمها به عهد جهل بود اما نمیدیدم
همانا این ستمها را من از فرهنگ میبینم!
تو حق بینی و من هم ای حکیم این جنگ بیسوداست
تو خاصیت ز گوهر بینی و من رنگ میبینم
❈۳❈
نقاب از چهره تا افکنده خورشید تابانم
ز شرم بینقابی با قضا در جنگ میبینم
نمیدانم که عرفی را چه معنی میخلد دردل
که بازش هایهای گریه هر آهنگ میبینم
کامنت ها