گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:ز معموری بتنگم جز دل ویران نمیخواهم چو سلطان محبت ملک آبادان نمیخواهم

❈۱❈
ز معموری بتنگم جز دل ویران نمیخواهم چو سلطان محبت ملک آبادان نمیخواهم
کسی تا کی پریشان جنبش و سر درهوا باشد دگر یار جنونم عقل سرگردان نمیخواهم
❈۲❈
نه داغ تازه میخارد نه زخم کهنه می کاود بده یارب دلی کاین صورت بیجان نمیخواهم
به تسکین دل غم دوستم ناصح چه میگوئی اگر شیون ندانی این زدن دستان نمیخواهم
❈۳❈
ز عالی دودمان عشقم ز راحت بود ننگم برهمن زادم و کیش مسلمانان نمیخواهم
گر آب خضر نوشم بایدم از عشق فرجامی اگر خونم دهی می نوشم و فرمان نمیخواهم
❈۴❈
میفشان نشتر الماس بر داغ دلم عرفی تهی دستم بسر جمعیت و سامان نمیخواهم

فایل صوتی مثنویات شمارهٔ ۱۱۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها