عرفی:ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت وینهم قبول کن که بجان دوستدارمت
❈۱❈
ای دل طمع مدار که بی غم گذارمت
وینهم قبول کن که بجان دوستدارمت
تاراج عافیت نبود کار دوستان
وینهم زدوستیست که دشمن شمارمت
❈۲❈
صدره شکسته دلم از جور هیچگاه
نگشوده نقاب که معذور دارمت
عرفی ز آه و ناله خموشی دگربیا
تا زخمهای سینه بناخن بخارمت
کامنت ها