گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

عرفی:از نور یار چون نفسم خانه روشنست بیرون برید شمع که کاشانه روشنست

❈۱❈
از نور یار چون نفسم خانه روشنست بیرون برید شمع که کاشانه روشنست
نازم بفیض عشق که در خانقاه و دیر چشم و چراغ شمع به پروانه روشنست
❈۲❈
از حسن دوست دمبدم اسرار گفتن است هر چند قدر گوهر یکدانه روشنست
صد شمع سوختم که خرد بیش بردمد پنداشتم که دیده فرزانه روشنست
❈۳❈
محرم چه آگه از الم بی نصیبی است داغیست این که بر دل دیوانه روشنست
ای شیخ شهر تیره دلانرا چراغ باش دلهای ما زگریه مستانه روشنست
❈۴❈
گفتی که روشن است مرا خانه امید؟ آتش بخانمان زده و خانه روشنست
عرفی خطای ما و تو محتاج عذر نیست عذر خطای مردم دیوانه روشنست

فایل صوتی مثنویات شمارهٔ ۴۴

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها