عرفی:بنازم شیشه می را که خوش مستانه میگرید سری خم کرده و در دامن پیمانه میگرید
❈۱❈
بنازم شیشه می را که خوش مستانه میگرید
سری خم کرده و در دامن پیمانه میگرید
کسی کِش کام دل شد آشنای لذت ماتم
چنان گر نوحه سازی گرید از افسانه میگرید
❈۲❈
دل خود را به آن خوش میکند حسرت کش دنیا
که با خلق جهان در یک مصیبتخانه میگرید
کسی کز وادی عقل و جنون بیرون کشد خود را
نه در معموره میخندد نه در ویرانه میگرید
❈۳❈
مگر آمیزش پاکیزه دارد مهر محبوبان
که شمع اندر میان خنده و پروانه میگرید
کسی کو شیشه خالی کند تا پر شود چشمش
اگر با ما کشد ساغر به یک پیمانه میگرید
❈۴❈
جهان در مردن دل گریه و سوز است عرفی را
که گویی در عزای عاشق جانانه میگرید
کامنت ها