عرفی:کسی کو در تب عشق تو نبض خویشتن گیرد نه عیب خودپرستی هر زمان بر مرد و زن گیرد
❈۱❈
کسی کو در تب عشق تو نبض خویشتن گیرد
نه عیب خودپرستی هر زمان بر مرد و زن گیرد
دم عیسی بخنداند گل امید صیادی
که در فصل بهاران دام او مرغ چمن گیرد
❈۲❈
مه کنعان بخوابست ای صبا بر برهمن بگذر
که گرگی ناگهان دنبال بوی پیرهن گیرد
ازآن با رعشق هرگز التفاتی نیست تقوی را
که عاشق نکته با زاهد بکیش برهمن گیرد
❈۳❈
شدم در گوشه تنها که ریزم خون خود عرفی
مبادا وقت مردن ناشناسی دست من گیرد
کامنت ها