عرفی:زننگ عافیت بازم دل شرمنده میسوزد نه از دل گریه میجوشد نه برلب خنده میسوزد
❈۱❈
زننگ عافیت بازم دل شرمنده میسوزد
نه از دل گریه میجوشد نه برلب خنده میسوزد
چراغی روشنست از عشق او در مجمع هستی
کز آواز فروغش میگدازد بنده میسوزد
❈۲❈
نه تنها عشق سوزد ساکنان ملک هستی را
دراین طوفان آتش رفته و آینده میسوزد
مکن بر عزت خود تکیه عرفی شرط عشقست این
که اکثر آبروی گوهر ارزنده میسوزد
کامنت ها