اوحدی:ز ما بودی، جدا بودن روا نیست یکی گفتی، دویی کردن سزا نیست
❈۱❈
ز ما بودی، جدا بودن روا نیست
یکی گفتی، دویی کردن سزا نیست
وجود خود ز ما خالی مپندار
که نقش از نقشبند خود جدا نیست
❈۲❈
سرایی ساختی اندر دماغت
که غیر ار خواجه چیزی در سرا نیست
بنه تن بر هلاک، از خویش بینی
که درد خویش بینی را دوا نیست
❈۳❈
چو خودرایان به خود جستی تو، مارا
غلط کردی که: بی ما رهنما نیست
کسی کو از هوای خویش بگذشت
مبر نامش، که مرغ این هوا نیست
❈۴❈
اگر زان بینشان جویی نشانی
به جایی بایدت رفتن که جا نیست
درین بستان ز بهر سایهٔ سرو
طلب کن سدرهای، کش منتها نیست
❈۵❈
مبین، ای اوحدی، غیر از خدا هیچ
که چون واقف شوی غیر از خدا نیست
کامنت ها