گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:چه دستها، که ز دست غم تو بر سر نیست؟ چه دیدها؟ که ز نادیدنت به خون تر نیست؟

❈۱❈
چه دستها، که ز دست غم تو بر سر نیست؟ چه دیدها؟ که ز نادیدنت به خون تر نیست؟
کدام پشت، که در عهد زلف چون رسنت ز بس کشیدن بار بلا چو چنبر نیست؟
❈۲❈
حکایتی که مرا از غم تو نقش دلست اگر قیاس کنی در هزار دفتر نیست
هزار جامهٔ پرهیز دوختیم و هنوز نظر ز روی تو بر دوختن میسر نیست
❈۳❈
ز شام تا به سحر، غیر از آن که سجده کنم بر آستان تو هیچم نماز دیگر نیست
اگر تو روی بپیچی و گر ببندی در به هیچ روی مرا بازگشت ازین در نیست
❈۴❈
ز چهره پرده برافکن، که با رخ تو مرا به شب چراغ و به روز آفتاب در خور نیست
بهر که بود بگفتم حدیث خویش تمام هنوز هیچ کسی را تمام باور نیست
❈۵❈
ز دست زلف تو دل باز می‌توان آورد ولی چه فایده؟ چون اوحدی دلاور نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۲۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها