گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست

❈۱❈
با من از شادی وصل تو اثر چیزی نیست دل ریشست و تن زار و دگر چیزی نیست
دل من بردی و گویی که: ندانم که کجاست؟ از سر زلف سیاه تو به در چیزی نیست
❈۲❈
سینه را ساخته بودم سپر تیر غمت دل نهادم به جراحت، که سپر چیزی نیست
بدو چشمت که: مرابی‌تو به شبهای دراز تا دم صبح به جز آه سحر چیزی نیست
❈۳❈
گفته‌ای: درد ترا نیست نشانی پیدا اشک چون سیم ببین، روی چو زر چیزی نیست
آبرویی نبود پیش تو من بعد مرا که برین چهره به جز خون جگر چیزی نیست
❈۴❈
دیگران را همه اسبابی و مالی باشد اوحدی را بجزین دیدهٔ تر چیزی نیست

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۳۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها