اوحدی:دیگر آن حلقه و آن دانهٔ در در گوشت که ببیند، که نبخشد دل و دین و هوشت؟
❈۱❈
دیگر آن حلقه و آن دانهٔ در در گوشت
که ببیند، که نبخشد دل و دین و هوشت؟
پای بر گردن گردون نهم از روی شرف
گر چو زلف تو شبی سر بنهم بر دوشت
❈۲❈
طوطی چرب زبان، با همه شیرین سخنی
دم نیارد که زند پیش لب خاموشت
شهر پر شور شد از پستهٔ شکر پاشت
دهر پر فتنه شد از سنبل نسرین پوشت
❈۳❈
ای بسا! نیش کزان غمزه فروشد به دلم
خود به کامی نرسید از دهن چون نوشت
دارم اندیشه که: یک بوسه بخواهم ز لبت
باز میترسم از آن خوی ملامت کوشت
❈۴❈
سخن اوحدی، از خود همه مرواریدست
هیچ شک نیست که: بیزر نرود در گوشت
کامنت ها