اوحدی:تا بر دوست بار نتوان یافت دل بر ما قرار نتوان یافت
❈۱❈
تا بر دوست بار نتوان یافت
دل بر ما قرار نتوان یافت
تا نیاید نگار ما در کار
کار ما چون نگار نتوان یافت
❈۲❈
بیدهان و لب چو شکر او
عاشقان را شکار نتوان یافت
گر بپرسیدنم نهد گامی
جز دل و جان نثار نتوان یافت
❈۳❈
به جز اندر دهان و جز لب او
زندگانی دوبار نتوان یافت
در جهان از شمار شوخی او
تا به روز شمار نتوان یافت
❈۴❈
بر وفا دل منه، که خوبان را
به وفا استوار نتوان یافت
اوحدی، کار عشق کن، که به نقد
به ازین هیچ کار نتوان یافت
❈۵❈
پایدار، ار بگیردت غم عشق
عشق بیگیر ودار نتوان یافت
کامنت ها