گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:ای سر تو پیوسته با جان، ز که پرسیمت؟ پیدا چو نمی‌گردی، پنهان ز که پرسیمت؟

❈۱❈
ای سر تو پیوسته با جان، ز که پرسیمت؟ پیدا چو نمی‌گردی، پنهان ز که پرسیمت؟
از جمله بپرسیدم احوال نهان تو ای جمله ترا از هم‌پرستان، ز که پرسیمت؟
❈۲❈
در جسم نمی‌گنجی وز جان نروی بیرون جسمی تو بدین خوبی؟ یا جان؟ زکه پرسیمت؟
ای رنج تن ما را راحت، زکه جوییمت؟ وی درد دل ما را درمان، ز که پرسیمت؟
❈۳❈
گفتی: نتوان پرسید احوال من از هر کس فی‌القصه اگر روزی بتوان، ز که پرسیمت
گفتی که: به آسانی پرسم سخنت، نی، نی دشوار حدیثست این، آسان ز که پرسیمت؟
❈۴❈
گویی که: سراندازد پرسیدن سر من ما را چو بترسانی، ترسان ز که پرسیمت؟
بر اوحدی از دانش بردیم گمان، اکنون او نیز برون آمد نادان، ز که پرسیمت؟

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۱۶۱

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ابوالفضل قیامی
2021-01-20T11:32:14
بر این غزل خوانشی بگذارید
سینا
2017-06-16T03:20:37
سلاممصرع دومِ بیت دوم را استاد امیرخانی (خوشنویس) در چلیپایی چنین نوشته اند:ای جمله تو را از هم پُرسان، ز که پرسیمت؟اما در این صفحه بجای «پرسان» «پرستان» نوشته شده که بی معنی مینماید و وزن را دچار اشکال میکند.