اوحدی:ای طیرهٔ شب طرهٔ خورشید پناهت آرایش عالم رخ رنگین چو ماهت
❈۱❈
ای طیرهٔ شب طرهٔ خورشید پناهت
آرایش عالم رخ رنگین چو ماهت
تاب دل ناهید ز باد خم زلفت
آ ب رخ خورشید ز خاک سر راهت
❈۲❈
دیباچهٔ خوبی ورق روی منیرت
عنوان شگرفی رقم خط سیاهت
بر رشتهٔ پروین زده صد سوزن طعنه
تابیدن عکس گهر از بند کلاهت
❈۳❈
از خاک فزون گشته سیاه تو، ولیکن
آتش زده سودای تو بر قلب سپاهت
فردا به قیامت گر ازین گونه برآیی
ایزد، نه همانا، که بپرسد ز گناهت
❈۴❈
نزدیک شود با فلک از روی بلندی
روزی که کند اوحدی از دور نگاهت
کامنت ها