اوحدی:ای شب تیره فرع گیسیویت اصل کفر از سیاهی مویت
❈۱❈
ای شب تیره فرع گیسیویت
اصل کفر از سیاهی مویت
مه ز دیوان مهر خواسته نور
وجه آن گشته روشن از رویت
❈۲❈
بیسخن دم ببسته طوطی را
شیوهٔ شکر سخن گویت
مشک را در فکنده خون به جگر
نکهت زلف عنبرین بویت
❈۳❈
خورده چوگان طعنه سیب بهشت
از زنخدان گرد چون گویت
از طراوت بیتر زده
ماه نو را کمان ابرویت
❈۴❈
اوحدی را ز زلف بشکسته
تیزی چشم و تندی خویت
کامنت ها