اوحدی:یاد تو ما را چو در خیال بگردد عقل پریشان شود، ز حال بگردد
❈۱❈
یاد تو ما را چو در خیال بگردد
عقل پریشان شود، ز حال بگردد
چون تو پسر مادر سپهر نزاید
گرد جهان گر هزار سال بگردد
❈۲❈
ماه نبیند ستارهای چو جبینت
گر چه بسی بر سپهر زال بگردد
خط سیه میدمد ز رویت و زنهار!
تا نگذاری که: گرد خال بگردد
❈۳❈
عقل ندارد، که ترک روی تو گوید
چشم نباشد، کزان جمال بگردد
در هوس بوسهٔ توایم ولی نیست
زهره که کس گرد این سؤال بگردد
❈۴❈
تن بزن، ای اوحدی، سخن چه فروشی؟
خوی بد نیکوان به مال بگردد
کامنت ها