اوحدی:بی تو دل من دمی قرار نگیرد پند نصیحت کنان به کار نگیرد
❈۱❈
بی تو دل من دمی قرار نگیرد
پند نصیحت کنان به کار نگیرد
هر چه در امکان عقل بود بگفتیم
این دل شوریده اعتبار نگیرد
❈۲❈
داد من امروز ده، که روز ضرورت
یار نباشد که دست یار نگیرد
صید توام، ترک من مگیر، که دیگر
صید چنین کس به روزگار نگیرد
❈۳❈
روز نباشد که در فراق رخ تو
روی من از خون دل نگار نگیرد
بر سر من گر تو خاک راه ببیزی
از تو دلم ذرهای غبار نگیرد
❈۴❈
هر چه بخواهی بکن، که بندهٔ منقاد
حکم خداوند خویش خوار نگیرد
رنج کش، ای اوحدی، که بیالمی کس
آرزوی خویش در کنار نگیرد
❈۵❈
طالب وصلی، که بردبار نباشد
بوسه از آن لعل قند بار نگیرد
کامنت ها