گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:هر که صید او شود با دیگری کارش نباشد وانکه داغ او گرفت از بندگی عارش نباشد

❈۱❈
هر که صید او شود با دیگری کارش نباشد وانکه داغ او گرفت از بندگی عارش نباشد
نیست عیبی اندرین گوهر،ولیکن من شکستش می‌کنم، تاهیچ کس جز من خریدارش نباشد
❈۲❈
طالب مقصود را از در نشاید باز گشتن آستان را بوسه باید داد، اگر بارش نباشد
دوستان گویند: کز دردش به غایت می‌گدازی چون کند بیچاره رنجوری؟ که تیمارش نباشد
❈۳❈
هر که عاشق باشد او را، می‌نپندارم، که در دل حرقتی، یا رقتی در چشم بیدارش نباشد
عشق و مستوری بهم دورند و راه پاکبازی آن کسی آسان رود کین شیشه در بارش نباشد
❈۴❈
در خرابات امشبم رندی به مستی دید و گفتا: این چنین صوفی، عجب دارم، که زنارش نباشد
فکرتم هر لحظه میگوید که: جان در پایش افشان کار جان سهلست، می‌ترسم سزاوارش نباشد
❈۵❈
گر مسلمانی، نگه کن در گرفتاران به رحمت کافرست آن کس که رحمی بر گرفتارش نباشد
راه عشق و سر درد و وصف مهر ماهرویان هر کسی گوید، ولی این نالهٔ زارش نباشد
❈۶❈
اوحدی امیدوار تست و دارد چشم یاری گر تو یار او نباشی، هیچ کس یارش نباشد

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۳۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها