اوحدی:چه عشقست این که در دل شد؟ کزو پایم درین گل شد
❈۱❈
چه عشقست این که در دل شد؟
کزو پایم درین گل شد
به بند او در افتادم
کشیدم بند و مشکل شد
❈۲❈
چه شربت بود عشق او؟
که جان را زهر قاتل شد
قیامت بیند آن دستی
کز آن قامت حمایل شد
❈۳❈
چو با آیینهٔ خاطر
جمال او مقابل شد
هر آن نقشی که بر دل بد
نهفته گشت و باطل شد
❈۴❈
ازو من سایهای بودم
به نور آن سایه زایل شد
مریدی را مرادی بد
ازان دلدار حاصل شد
❈۵❈
ریاضت اوحدی میبرد
که این درویش واصل شد
کامنت ها