گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:زخمی، که بر دل آید ، مرهم نباشد او را خامی که دل ندارد این غم نباشد او را

❈۱❈
زخمی، که بر دل آید ، مرهم نباشد او را خامی که دل ندارد این غم نباشد او را
گفتی که: دل بدوده، من جان همی فرستم زیرا که با چنان رخ دل کم نباشد او را
❈۲❈
عیسی مریم از تو گر باز گردد این دم این مرده زنده کردن دردم نباشد او را
گویند: ازو طلب دار آیین مهربانی نه نه، طلب ندارم، دانم نباشد او را
❈۳❈
از پیش هیچ خوبی هرگز وفا نجستم زیرا وفا و خوبی باهم نباشد او را
از چشم من خجل شد ابر بهار صد پی او گر چه بربگرید، این نم نباشد او را
❈۴❈
این گریه کاوحدی کرد از درد دوری او گر بعد ازین بمیرد ماتم نباشد او را

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۲۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امین کیخا
2014-04-13T01:13:38
برای نم لغت نبک و نیز آغار را داریم ولی از ترکیبات نم نمین را داریم که زیر سایه نمور رفته است .