گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:گفتی: ز عشق بازی کاری نمی‌گشاید تدبیر ما چه باشد؟ کار آن چنان که باید

❈۱❈
گفتی: ز عشق بازی کاری نمی‌گشاید تدبیر ما چه باشد؟ کار آن چنان که باید
از بند اگر کسی را کاری گشاد روزی باری ز بند خوبان ما را نمی‌گشاید
❈۲❈
او شاه و ما غلامان، بر وی که عیب گیرد؟ گر مهر ما نورزد، یا عهد ما نپاید
زان لب طمع نباید کردن به جز سلامی ما را که جز دعایی از دست برنیاید
❈۳❈
او گر سلام ما را زان لب جواب گوید اینست کامرانی، دیگر مرا چه باید؟
بر آسمان بساید فرقش کلاه دولت آن کس که فرق خود را در پای او بساید
❈۴❈
ور غیر ازو دل من یاری به دست گیرد من دست ازو بشویم، کان دل مرا نشاید
دردی اگر فرستد هر ساعتی دلم را درمان چو نیست گویی: دردم چه میفزاید؟
❈۵❈
گفتم به فال‌گیری: فالی ببین از آن رخ زلفش بدید و گفتا: تشویق می‌نماید
گویند: چون بگفتی ترک دل خود آخر ما ترک دل نگفتیم آن ترک می‌رباید
❈۶❈
در عشقش اوحدی را کار دو گونه باید یا لعل او ببوسد، یا دست خود بخاید

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۵۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها