اوحدی:دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید دو دم به دل برآمد و آتش به جان رسید
❈۱❈
دوشم فغان و ناله به هفت آسمان رسید
دو دم به دل برآمد و آتش به جان رسید
بر تن شنیدهای چه رسید از فراق جان؟
از درد دوری تو دلم را همان رسید
❈۲❈
هرگز جفا نبرده و دوری ندیدهام
بر من جفا و جور تو نامهربان رسید
انصاف من بده: که کجا گویم این سخن؟
کز یار برگزیده به یاران زیان رسید
❈۳❈
دوشم رقیب بر سر کوی تو دید و گفت:
باز این ستم رسیدهٔ فریادخوان رسید
ما را مگر به پیش تولطف تو آورد
ورنه به سعی ما به کجا میتوان رسید؟
❈۴❈
حال من و تو فاش چنان شد، که سالها
زین دوستی بهر طرفی داستان رسید
یک روز بشنوی که: تن اوحدی ز غم
خاک در تو گشت و بدان آستان رسید
❈۵❈
من بلبلم ز درد بنالم، علیالخصوص
فصلی که گل شکفته شد و ارغوان رسید
کامنت ها