اوحدی:چو آشفته دیدی که شد کار ما نگشتی دگر گرد بازار ما
❈۱❈
چو آشفته دیدی که شد کار ما
نگشتی دگر گرد بازار ما
میازار ما را، که کار خطاست
دلیری نمودن به آزار ما
❈۲❈
به فریاد ما گر چنین میرسی
به گردون رسد نالهٔ زار ما
دل ما ننالیدی از چشم تو
اگر جور کردی به مقدار ما
❈۳❈
بجز ما نخواهد خریدن کسی
متاعی که بستی تو در بار ما
چه خسبی؟ که شبهای تاریک خواب
نیامد درین چشم بیدار ما
❈۴❈
مریز اوحدی را نمک بر جگر
که شوریده او میکند کار ما
کامنت ها