گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:من که خمارم، به مسجدها مده راهم دگر کاین زمان می‌‎خوردم و در حال می‌خواهم دگر

❈۱❈
من که خمارم، به مسجدها مده راهم دگر کاین زمان می‌‎خوردم و در حال می‌خواهم دگر
محنت من جمله از عشقست و رنج از آگهی باده‌ای در ده، که عقلم هست و آگاهم دگر
❈۲❈
رحم بر گمراه و سرگردان نگفتی: واجبست؟ رحمتی بر من، که سرگردان و گمراهم دگر
مدتی در بسته بودم دیده از دیدار خواب صورت او در خیال آمد ز ناگاهم دگر
❈۳❈
روی گندم‌گون او با من نمی‌دانم چه کرد؟ این همی دانم که: همچون کاه می‌کاهم دگر
با زنخدانش مرا میلیست، می‌دانم که: زود خواهد افگندن به بازی اندر آن چاهم دگر
❈۴❈
هم ببخشیدی دلش بر نالهٔ شبهای من گر به گوش او رسیدی ناله و آهم دگر
من که بر عشقم بریدستند ناف از کودکی چون توان از عشق ببریدن با کراهم دگر؟
❈۵❈
اوحدی امسال اگر آهنگ رفتن می‌کند گو: سفر می‌کن، که من حیران آن ماهم دگر

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۹۰

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها