گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:جانا، ضمیرت حال ما نیکو نمیداند مگر؟ یا آن ضرورت نامها خود بر نمیخواند مگر؟

❈۱❈
جانا، ضمیرت حال ما نیکو نمیداند مگر؟ یا آن ضرورت نامها خود بر نمیخواند مگر؟
رفتی و شهری مرد و زن بر خاک راهت منتظر قلاب چندین دل ترا هم باز گرداند مگر
❈۲❈
روز وداع آن اشک خون کز دیدها پالوده شد گفتم که: در وی کاروان رفتار نتواند مگر
چشمت ز بهر دیگران چون کرد یاری، سعی کن کز بهر ما هم گوشهٔ ابرو بجنباند مگر
❈۳❈
دشمن که دورت میکند، تا من فرومانم به غم روزی به درد بیدلی او هم فرو ماند مگر
روزی که بیرون آوریم از قید مهرت پای دل دلهای ما را محنتی دیگر نترساند مگر
❈۴❈
دل را خبر کن ز آمدن، روزی که آیی، تا منت چون زر بریزم در قدم، او جان برافشاند مگر
لعلت چو در باز آمدن بر درد ما واقف شود دیگر به داغ هجر خود ما را نرنجاند مگر
❈۵❈
ای اوحدی، گر خاک شد زین غم تنت، صبری، که او از گرد ره چون در رسید این گرد بنشاند مگر
از چشم او شد فتنها بیدار و در ایام ما هم چشم او این فتنه را دیگر بخواباند مگر

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۳۹۳

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها