گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:جفت شادیست بعید، آنکه تو داری شادش مقبل آنست که آیی به مبار کبادش

❈۱❈
جفت شادیست بعید، آنکه تو داری شادش مقبل آنست که آیی به مبار کبادش
دلم از شوق تو شب تا به سحر نعره زنان تو چنان خفته که واقف نه‌ای از فریادش
❈۲❈
از من خسته لب لعل تو دل خواسته بود کام دل تا ندهد دل نتوانم دادش
آدمی باید و حوای دگر دوران را که دگر مثل تو فرزند بباید زادش
❈۳❈
تن من شد ز تمنای سر کوت چو خاک وقت آنست که همراه کنم با بادش
دوستی را که مه وصال به اندیشهٔ تست کی توان گفت که: یک روز می‌آور یادش؟
❈۴❈
در دل آن خانه که کردم به وفای تو بنا موج توفان قیامت نکند بنیادش
اوحدی، با غم شیرین‌دهنان زور مکن کین نه کوهیست که سوراخ کند فرهادش
❈۵❈
آهنین پنجه اگر کوه ز جا برگیرد نکند فایده بر سنگدلان پولادش

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۲۷

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

حسین علویانی
2018-04-05T19:50:11
سلام ،اگر اشتباه نکنم بیت ششم غلط املایی داره و درستش اینه :ﺩﻭﺳﺘﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ مه و سال ﺑﻪ ﺍﻧﺪﯾﺸﻪٔ توستﮐﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ : ﯾﮏ ﺭﻭﺯ مَیاوﺭ ﯾﺎﺩﺵ؟