گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:چنین که بسته شدم باز من به زلف چو بندش خلاص من متصور کجا شود ز کمندش؟

❈۱❈
چنین که بسته شدم باز من به زلف چو بندش خلاص من متصور کجا شود ز کمندش؟
به رنگ چهرهٔ او گر نگه کند گل سوری ز شرم سرخ برآید، ز خوی گلاب برندش
❈۲❈
چه آب در دهن آید نبات را ز لب او؟ اگر به کام رسد ذوق آن لبان چو قندش
ز بهر چشم بدانش به نیک خواه بگویم که: بامداد بخوری بکن ز عود و سپندش
❈۳❈
ستمگرا، دل هر کس که مبتلای تو گردد به عقل باز نیارد دگر نصیحت و پندش
فگنده‌ام دل خود را چو خاک بر سر راهت که بگذری و مشرف کنی به نعل سمندش
❈۴❈
ز دور می‌نگر، ای اوحدی، که دیرتر افتد به دست کوته ماه میوهٔ درخت بلندش

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۲۸

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها