گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:با یار بی‌وفا نتوان گفت حال خویش آن به که دم فرو کشم از قیل و قال خویش

❈۱❈
با یار بی‌وفا نتوان گفت حال خویش آن به که دم فرو کشم از قیل و قال خویش
من شرح حال خویش ندانم که چیست خود؟ زیرا که یک دمم نگذارد به حال خویش
❈۲❈
آنرا که هست طالع ازین کار، گو: بکوش ما را نبود بخت و گرفتیم فال خویش
ای دل، نگفتمت که: مخواه از لبش مراد؟ دیدی که: چون شکسته شدی از سؤال خویش؟
❈۳❈
ای بی‌وفا، ز عشق منت گر خبر شود دانم که شرمسار شوی از فعال خویش
چندان مرو، که من به تامل ز راه فکر نقش تو استوار کنم در خیال خویش
❈۴❈
جد ترا، اگر ز جمالت خبر شود ای بس درودها که فرستد به آل خویش!
ما را به خویش خوان و بر خویش بارده باشد که بعد ازین برهیم از ضلال خویش
❈۵❈
ای اوحدی، مقیم سر کوی یار باش گر در سرای دوست نیابی مجال خویش

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۴۲

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

امیر
2019-07-15T16:35:49
در بیت چهارم ، مصرع دوم سوال (به معنی درخواست) به اشتباه سال نوشته شده استای دل، نگفتمت که: مخواه از لبش مراد؟دیدی که: چون شکسته شدی از سال خویش؟