گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

اوحدی:رخ خوب خویشتن را به چه پوشی از نظرها؟ که به حسرت تو رفتن بدو دیده خاک درها

❈۱❈
رخ خوب خویشتن را به چه پوشی از نظرها؟ که به حسرت تو رفتن بدو دیده خاک درها
برت آمدیم یک دم، ز برای دست بوسی چو ملول گشتی از ما، ببریم درد سرها
❈۲❈
تو به ناز خفته هرشب، ز منت خبر نباشد که زخون دیده گریم ز غمت به رهگذرها
عجب آمدم که: بعضی ز تو غافلند، مردم مگر از ره بصارت خللیست در بصرها؟
❈۳❈
نتوانم از خجالت که: بر تو آورم جان که شنیدم: التفاتی نکنی به مختصرها
ز لبت نبات خیزد، چو به خنده برگشایی بهل این شکر فروشی، که بسوختی جگرها
❈۴❈
بر آن کمان ابرو دل اوحدی چه سنجد؟ که به زخم تیر مژگان بشکافتی سپرها

فایل صوتی دیوان اشعار غزل شمارهٔ ۴۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها

ابراهیم
2016-11-19T20:43:20
با حاشیه اول موافقم، خنده هم بای به خنده باشد از نظر وزن شعری!
امین کیخا
2014-04-23T01:19:18
لت دوم بیت اول باید رفتم درست باشد بجای رفتن
مهدی پژوهنده
2018-10-02T00:10:14
به نظر می رسد در بیت پنجم " محتَضَرها " صحیح باشد؛ به قرینه ی عبارت " آوردنِ جان" در مصرع نخست . هر چند که باید با نگاهی انتقادی ، نُسَخ معتبر را هم مورد عنایت قرار داد.
محسن.۲
2018-10-02T01:19:56
نه مهدی جان ، همان مختصر ها درست استنتوانم از خجالت که: بر تو آورم جانکه شنیدم: التفاتی نکنی به مختصرهامنظورش جان مختصری ست که تقدیم کند.سعدی نیز همین مانا را آورده:مقدور من سریست که در پایت افکنمگر زآنکه التفات بدین مختصر کنی
محمود طیب
2018-03-29T09:28:05
پاره ی نخست بیت ششم اینجور درسته:ز لبت نبات خیزد ، چو به خنده لب گشایی...اینجور درسته چون شکستگی وزن هم داره.احتمالا اشتباه نسخه نویسان بوده در طول تاریخ.